سفارش تبلیغ
صبا ویژن

91/8/29
6:29 عصر

خداراشکر که عزادار حسینم.

بدست الهام بانـــو

 

محرم که شروع می‌شود، جنگ‌های روانی هم آغاز میشود .زیر سوال بردن اعتقادات و باورهای من و پرسیدن سوال هایی که بیشتر جنبه مسخره کردن دارد تا سوال پرسیدن.رخت عزا که به تنم میبیند، پچ پچ هایش در گوش دیگر دوستانم شروع میشود:«می‌بینی سیاه پوشیده؟ می‌بینی شال‌ش یکدست مشکی است؟ چون محرم است. چون شیعه است.» و بعد خنده های ریزش.

 

من دوستان ِ اهل تسنن زیادی دارم. دوازده سال مدرسه را با آنها بزرگ شده ام و رفاقت داشته ام و از صمیمی ترین دوستانم بوده اند و هستند. تا بحال نه آنها به عقاید من توهین و بی احترامی کرده اند و نه من.احترام‎شان برای محرم و عاشورا و تاسوعا ولو اگر جلو من بوده، برایم ارزشمند است. دوستی هایمان بعد از مدرسه هم ادامه دارد و از اینکه با هم دوست هستیم، احساس خوبی داریم.حتی شده که جلو غریبه ای که از مذهب من ایراد گرفته، به یاری ِ من آمده اند و دفاع کرده اند. هر چند سنی مذهب هستند اما محبت اهل بیت را در دل دارند.

 

اما این دوست ِ هموطن هم‌دانشگاهی ام قضیه اش فرق میکند. علناً جلو خودم، شیعیان را رافضی خطاب میکند و این وقت ها که میشود، ایراد گرفتن هایش به مذهب و اعتقاداتم شروع می‌شود. اوایل پاسخش را میدادم. جواب های دندان شکن هم آماده میکردم برای دفاع از عقایدم. اما بعدها فهمیدم به دنبال یافتن جواب نیست. تنها میخواهد ایراد بگیرد و به هر طریقی است ثابت کند که من و همه ی افکارم اشتباه است. جالب اینجاست که دوستان غیر هموطن اما سنی مذهب ِ من، تا کنون هیچ بی احترامی نکرده اند. با این حال دیگر به حرف ها و شبهه هایش اهمیتی نمیدهم. حتی فکر میکنم ارزش جواب دادن هم ندارند؛ و همین مساله او را عصبی میکند.

 

به نظر من، هر چقدر هم مخالف عقاید و باورهای کسی باشیم، در بحث کردن، حفظ احترام طرف مقابل‌مان شرط اصلی است. اگر میخواهیم به مذهب کسی ایراد بگیریم یا آن را زیر سوال ببریم، باید منطقی و مودبانه برخورد کنیم. هرچقدر هم عقیده و باور طرف مقابل، مخالف و علیه عقیده و باور ِ ما باشد.

 

عقاید ِ یک فرد، جزء علاقه مندی های همان فرد است. هر چند که برای داشتن یک باور و عقیده باید یک دلیل منطقی هم داشت، اما از سوی دیگر، گاهی همین عقیده در حین منطقی بودنش با دلِ آدمی هم سر و کار دارد. اگر می خواهیم مخالفت خود را با طرزِ تفکری بیان کنیم، حواسمان باشد که طوری آن را نکوبیم که دل طرف مقابل مان بشکند. بلکه باید از راه عقل و منطق و در نهایت ادب و احترام وارد بحث شویم.

 

این ها را گفتم که بگویم، اینروزها با حرف هایی که میشنوم و میخوانم، دلم میشکند. حرمت عزادار بودنم را که نگه نمیدارد هیچ، حرمت دوستی مان هم نگه نمیدارد. این روز ها بیشتر از هر وقت دیگری به یاد ِ امام زمانم هستم. این روزها غربت شیعه بیداد میکند.

 

بگذار راحت و به دور از جملات خشک و علامت گذاری های دستور زبان، حرف دلم را بزنم:

 

خدا رو شکر میکنم که محبت اهل بیت تو دلم قرار داده. خدا رو شکر میکنم که از کوچیکی هر وقت آب میخوردم، مامانم بهم یاد میداد که بعدش بگم سلام بر حسین. خداروشکر که تا الان هم هر وقت آب میخورم بعد از الحمدلله تو دلم به یاد تشنه لب ِ کربلا و اصحابش سلام میفرستم. خدارو شکر میکنم که هر وقت دلم میگیره، چه محرم باشه و چه غیر محرم، هر وقت روضه امام حسین رو گوش میدم حالم از این رو به اون رو میشه. خدا رو شکر میکنم که خدای مهربون برای عقاید و باورم، الگویی همچون امام حسین (ع) قرار داده که یاد بگیرم مرگ ِ با عزت بهتر از زندگی ِ با ذلت ه. و خدا رو شکر میکنم که برای بیان همه ی این افتخاراتم و برای دفاع از حقانیت ِ باورم، محتاج ِ این نیستم که عقاید مخالفینم رو ببرم زیر سوال و یا بهشون بی احترامی کنم. خدارو شکر که یاد ِ امام حسین در همه ی لحظه های زندگیم وجود داره و همیشه به یاد آن مصیبت عظیم هستم. خدارو شکر که یاد ِ اهلبیت توی لحظه لحظه های زندگیم وجود داره.